خدا کند تو بیایى

از عمق ناپیداى مظلومیت ما،صدایى آمدنت را وعده مىداد.
صدا را، عدل خداوندى صلابتمىبخشید و مهر ربانى گرما مىداد.
و ما، هر چه استقامت، از این صداگرفتیم و هرچه تحمل، از این نوادریافتیم.
در زیر سهمگینترین پنجههاىشکنجه تاب مىآوردیم که شکنجزلف تو را مىدیدیم. در کشاکشتازیانهها و چکاچک شمشیرها، برقنگاه تو تابمان مىداد و صداىگامهاى آمدنت توانمان مىبخشید.
رایحهات که مژده حضور تو را بردوش مىکشید مرهمى بر زخمهاىنو به نومان بود و جبر جانهاىشکستهمان. دردها همه از آن رو تابآوردنى بود که آمدنى بودى.
تحمل شدائد از آن رو شدنى بودکه ظهورت شدنى بود و به تحققپیوستنى.
انگار تخم صبر بودیم که در خاکانتظار تاب مىآوردیم تا در هرمخورشید تو به بال و پر بنشینیم.
سنگینى بار انتظار بر پشت ما،سنگینى یک سال و دو سال نیستسنگینى یک قرن و دو قرن نیست.حتى از زمان تودیع یازدهیمنخورشید نیست.
- ۱ نظر
- ۱۴ تیر ۹۱ ، ۱۰:۵۸