—بسم الله الرحمن الرحیم—

رنگی نمانده چهرهء غمزده ام را
تو کجایی
تو کجایی که مژده امدنت به گوش همه رسیده است
کجایی؟
بیا…
من کوچه ها را با دستان خسته ام آب داده ام
هنوز هنگامی که صدای بال زدن پرنده ها را می شنوم با شوقی وصف ناپذیر بر سر جاده می ایم
تا غبارهای راه را با مزه هایم کنار بزنم
هنوز مژده آمدنت را از ماه می شنوم
و ستارگان چشمک زنان حرف ماه را تصدیق میکنند
تو کجایی… خود بگو
من که همه جا تو را میبینم چگونه دوری ات را تحمل کنم
دوری ات گرچه درونم را به ستوه در اورده
ولی هنوز با یاد تو می خوابم
به امید تو بر می خیزم و با عشق تو کار میکنم
این است زندگی من
ناجی من, نازنینم, مهربان ,کجایی,کی می آیی…؟
التماس دعای فراوان
تو کجایی
تو کجایی که مژده امدنت به گوش همه رسیده است
کجایی؟
بیا…
من کوچه ها را با دستان خسته ام آب داده ام
هنوز هنگامی که صدای بال زدن پرنده ها را می شنوم با شوقی وصف ناپذیر بر سر جاده می ایم
تا غبارهای راه را با مزه هایم کنار بزنم
هنوز مژده آمدنت را از ماه می شنوم
و ستارگان چشمک زنان حرف ماه را تصدیق میکنند
تو کجایی… خود بگو
من که همه جا تو را میبینم چگونه دوری ات را تحمل کنم
دوری ات گرچه درونم را به ستوه در اورده
ولی هنوز با یاد تو می خوابم
به امید تو بر می خیزم و با عشق تو کار میکنم
این است زندگی من
ناجی من, نازنینم, مهربان ,کجایی,کی می آیی…؟
التماس دعای فراوان
- ۰ نظر
- ۲۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۶:۴۳