خط خطی های انتظار

اى باغ آرزوهاى من! مرا ببخش که آداب نجوا نمى‌دانم

خط خطی های انتظار

اى باغ آرزوهاى من! مرا ببخش که آداب نجوا نمى‌دانم

خط خطی های انتظار

اللهم عجل لولیک الفرج
با سلام
برای دنبال کردن محتوای جدید وبلاگ به سایت Monje.ir مراجعه کنید.
همچنین سایت جدید از امکان ثبت نام نیز بهره میبرد که در صورت صلاحدید میتوانید عضو شده و مارا در نشر محتوای ناب یاری رسانید.
ظهور قائم آل محمد (عج) محلی برای نشر ناب ترین مطالب مذهبی، شعر، دلنوشته های انتظار، حجاب و عفاف، آداب زندگی اسلامی، انقلاب و رهبری می باشد.
پیشاپیش از حضور سبز شما کمال تشکر و قدردانی را دارم.
با آرزوی بهترین ها
یا مهدی

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

شاید این جمعه بیاید

دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۱، ۱۰:۴۰ ق.ظ
شاید این جمعه بیاید

میزی را کنار حیاط مدرسه گذاشته اند.دفتر یاد بود 15 شعبان را بچه های تزیینات شعبان آماده کرده اند. اول دفتر با رنگ آبی نوشته شده: « شاید این جمع بیاید شاید!»
زنگ تفریح به صدا در آمد. بچه هایی که دقت شان زیاد است وقتی به حیاط مدرسه می آیند؛ نوشته ای را که روی دیوار مدرسه زده اند می بینند: بچه ها بیایید آرزوهای تان را بنویسید. «گروه پانزده شعبان» حالا کنار میز بچه ها حلقه زده اند.هر کسی چیزی می گوید. این شعر از آقاسی است. بابایم خیلی به این شعر علاقه دارد. هر روز جمعه که می شود، این شعر را می خواند واشک درچشمانش جمع می شود. بچه ها با دقت به حرف های او گوش می کنند.
یکی از بچه ها جلو می آید. قلم را از روی میز برداشت وشروع به نوشتن می کند؛ انگار قلم را سپرده به قلبش، هر چه در ذهنش نقش می گیرد می نویسد.
- خدایا دین همه ما بچه ها را نگه دار تا همیشه امام زمان(عج) را دوست داشته باشیم.
حالا از کنار میز صفی طولانی کشیده شده است.
- ای کاش همه می دانستند که اگر گناهی نکنند، امام زمان آن ها را بیش تر دوست دارد.ای کاش ما از همین بچگی خودمان را عادت می دادیم تا امام زمان را این جوری دوست داشته باشیم!
قلم را که زمین گذاشت، بچه ها با عجله نوشته اش را خواندند. او یکی از بچه های خیلی با اخلاق مدرسه بود. یکی دیگر از بچه ها از فرصت استفاده کرد و طوری که بچه ها مشغول تعریف از نویسنده ی قبلی بودند با عجله نوشت.
- من اگر آقا امام زمان این جمعه بیاید، آبرویم جلو ایشان می رود؛ چون کارهایم را درست انجام ندادم. از خدا می خواهم دیگر نمازهایم را اول وقت بخوانم تا قضا نشود. ازخدا می خواهم اخلاقم را با پدر ومادرم خوب کنم تا امام زمان مرا هم جزو سربازان ودوستان خود بداند.
کاغذ دفتر را ورق زد تا بچه ها نوشته اش را نبینند. کسی که هم متوجه نشد یکی از بچه ها که مسئول تزیین روز شعبان است جلو می آید ومی نویسد:
- آقا ما لوازم تزیینات وجشن خریده ایم.به عشق تو به در و دیوار مدرسه زده ایم. ما عاشقان تو هستیم و تو را دوست داریم. امیدواریم همیشه در قلب های مان بمانی تا وقتی که ظهور کنی، آن روز دیگر با ورود شما جهان را گلستان می کنیم.
یکی از بچه ها قلم را می گیرد. او بعد نماز همیشه دعا می کند.
- بچه ها دعا می کنم آمین بگویید. خدا می شود ما بچه ها جزء یاران آقا باشیم.
بچه ها می گویند: « الهی آمین !»
- خدایا می شود ما زنده باشیم وآقا را ببینیم.
بچه ها همگی می گویند: « الهی آمین!»
اوتوی دفتر می نویسد: « الهی آمین! الهی آمین!»
بابای مدرسه که بچه ها را گوشه حیاط دیده تعجب کرده. وقتی می فهمد که چه خبر است، جلو می آید.اشک در چشمانش جمع شده. با چشمان پر از اشک وهق هق گریه می گوید: « آقا امام زمان من یک عمر صدایت زده ام، من یک عمر تو را خواسته ام. از خدامی خواهم اگر از دنیا رفتم وقتی شما ظهور می کنید وتشریف می آورید، مرا هم جزء یاران خود صدا بزنید تا من هم بیایم وهمراه شما شوم. اشک مثل باران از صورتش می چکد و با قد خمیده اش دور می شود.
یکی از بچه ها درهمان حال مشغول نوشتن اسم بچه هاست. اوزیر اسم ها می نویسد: « ما دوست داریم یاران با وفای تو باشیم فرمان ظهور تو کی می آید ما منتظران تو هستیم آقا!»
منبع:
منبع: نشریه ملیکا شماره 51

  • علی آقاجانی

ظهور

شاید این جمعه بیاید

MONJE

نظرات (۱)

  • میلادزندیه
  • عالی بود



    عالی
    خداقوت
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی