مولاى من! براى آمدنت تنها دو پلکْ، پنجره داریم که هر روز آن را به یادت مىگشاییم؛ پنجرههایى رو به حجم کبود اخبار هولناک تجاوز و اسارت؛ اخبار نشخوار کردن هندهاى جگرخوار که دستهاى یکدیگر را براى جنایت مىفشارند و براى بىپناهى زنان و کودکان مسلمان، دورههاى شکنجه مىبینند.
آقاى من! آنها که گنبد سامرا را قطعه قطعه کردند، خواستند بىکسى ما را در دورى از تو به رخمان بکشند؛ امشب، کودکانه و بغضآلودتر از همیشه، تنها زمزمه مىکنیم: بگذار آقایمان برسد، خواهیم گفت!
- ۲ نظر
- ۳۱ خرداد ۸۹ ، ۱۹:۴۱