خط خطی های انتظار

اى باغ آرزوهاى من! مرا ببخش که آداب نجوا نمى‌دانم

خط خطی های انتظار

اى باغ آرزوهاى من! مرا ببخش که آداب نجوا نمى‌دانم

خط خطی های انتظار

اللهم عجل لولیک الفرج
با سلام
برای دنبال کردن محتوای جدید وبلاگ به سایت Monje.ir مراجعه کنید.
همچنین سایت جدید از امکان ثبت نام نیز بهره میبرد که در صورت صلاحدید میتوانید عضو شده و مارا در نشر محتوای ناب یاری رسانید.
ظهور قائم آل محمد (عج) محلی برای نشر ناب ترین مطالب مذهبی، شعر، دلنوشته های انتظار، حجاب و عفاف، آداب زندگی اسلامی، انقلاب و رهبری می باشد.
پیشاپیش از حضور سبز شما کمال تشکر و قدردانی را دارم.
با آرزوی بهترین ها
یا مهدی

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱۴ مطلب در تیر ۱۳۸۹ ثبت شده است

دلم گرفته از خیلیا....
از تمام کسانی که ساکن کوچه شهید … هستند اما وقتی پیرزنی قد خمیده را می بینند که زنبیلی حاوی نان و سبزی را بدست گرفته و به سختی قدم برمی دارد با حالتیکه انگار از بی معرفتی جوانان زمانه رنج می برند و می گویند تو را به خدا نگاه کن آیا پیرزن پسری ندارد که خود برای مایحتاج خانه این چنین سختی می کشد ؟ و نمی دانند این پیره زن مادر همان شهیدی است که آنها زیر تابلوی نام او ایستاده اند .

از تمام کسانیکه ناکسند از عارفان بی معرفت ، از عالمانی که عادل نیستند ، از عادلانی که عارف نیستند ، از عارفانی که عاشق نیستند ، از عاشقانی که خالص نیستند و از مخلصانی که بسیجی نیستند … از بسیجی نمایانی که جاهلند ، از ساکنان کوچه علی چپ ، از تمام خون هایی که رنگین ترند .

از تمام آنها که نماینده مجلس هستند اما نماینده مردم نیستند ، از ذاکرینی که یاد خدا نمی کنند .
از شورداران بی شعور ، از شعورداران بی شور .

از آنهاییکه بین گل کاکتوس و گل لاله فرقی نمی گذارند.
از آنانکه نهج البلاغه و روزنامه را یک جور می خوانند از حسین پرستان، حسین نشناس ، از حسین دوستان زینب آزار .
از همه آنانکه زیارت عاشورا می خوانند اما عاشورایی نیستند .
از تمام سوال کنندگانی که بدنبال جواب نیستند .
از تمام آنانیکه هدفشان وسیله ایست که توجیه می کنند از تمام آنهاییکه کربلا می روند اما کربلایی نیستند.
از همه کسانی که قمه را فقط بر سر خود می زنند نه بر سر یزیدیان.
از تمام کسانی که شمع بیت المال را به این خاطر خاموش می کنند که جیبشان نسوزد از چشمهای نامحرم نواز ، از گوش هایی که کرهای مصلحتی هستند .
از آنان که توجیه می کنند . از آنان که توجیه می شوند .
از توجیه از توجیه از توجیه .
  • علی آقاجانی
واقعا همه ی غروبای روزای دیگه یه طرف غروب جمعه هم یه طرف..
نمیدونم چه حکمتی داره واقعا این تلخی.؟
ولی هرچی هست غم خیلی سنگینی آدم توی دلش حس میکنه...یه نیروی درونی این مزه تلخی رو به دهنت آشناش میکنه..!
امروز روز تولد آقامون سرپناهمون حضرت عباس علیه السلام بود.!
این غروب با این مناسبت گره خورد و ثمرش با واقعه دیشب حمله تروریستی زاهدان جوی خونی که این وهابی های حرام زاده به راه انداختن آمیخته شد..!
واقعا حس عجیبیه این حس...فکر میکنی اولش میتونی باهاش کنار بیای..بعد متوجه میشی اصلا حوصله هیچی رو نداره...هی ازین سایت به اون سایت ...هی کلنجار با کامپوتر..عکسای عزیزانت رو میاریو نگا میکنی یا میری بخوابی ..اصلا راه نداره..! باید این مزه رو بچشی...نمیشه نمیشه نمیشه بدون این طمع غروبت بگذره..
یه سوال پیش اومده واسم...
وقتی آقامونم بیاد بازم این مزه رو زیر زبونمون توی غروب های جمعه حس میکنیم؟؟
  • علی آقاجانی

دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را
کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟
کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی
که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را
خیابان «ولی عصر» بی شک جای خوبی نیست
که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را
تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی
بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را
نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن
رها کن در میان خدعه ماران عصایت را
نمی خواهم بجنگم در رکابت... مرگ می خواهم
به شمشیر لقا از پی بخشیدم عطایت را
فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر
که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را...
... گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست
شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را

  • علی آقاجانی

سلام گل نرگس

به نام آن که انسان را مسافر کاروان انتظار گردانید

سلام اى گل نرگس، اى که شیرین ترین انتظار، انتظار توست

و بهترین منتظر، منتظر توست

مى توانم در یک کلمه پر معنا بگویم:

گر عشقى هست و عاشقى

نام تو معشوق و من عاشق و شیفته توأم

در انتظارت مى مانم

از خداى بزرگ مى خواهم که ظهورت را نزدیک گرداند

ما محتاج یک نگاه گذراى شما هستیم

 زودتر ظهور کن و قلب رهبرمان را شاد گردان

ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانیم.

خدا کند که بیایى و ما هم یکى از یارانتان باشیم

  • علی آقاجانی

ای عاشقان ای عاشقان عالم سراپا ناز شد

سیمرغ قاف عشق را هنگامه پرواز شد

زاسرار خلقت بهر ما افشا هزاران راز شد

کلک جهان آرای حق آماده اعجاز شد

از فرط شادی و شعف عفو گنه آغاز شد

باب الحوائج امد و درهای رحمت باز شد


مرحوم ژولیده نیشابوری
  • علی آقاجانی

 گردد جهان و هر چه در او بر مدار عشق

سیارگان تمام شده بیقرار عشق

ذرات و کائنات سراسر اسیر او

گیتی محاط دائرة اقتدار عشق


  • علی آقاجانی

نمی دونم تا حالا چقدر به یاد امام زمانمون بودیم ! نمی دونم ما بیشتر به یاد اماممون بودیم و برای فرجشون دعا کردیم یا ایشون به فکر و یاد ما بودند و برای ما به خاطر گناهانمون از خدا طلب آمرزش کردند! نمی دونم ما که ادعای انتظار داریم بیشتر منتظر آقامون بودیم یا ایشون بیشتر منتظر بودند تا لحظه ای به یاد ایشان باشیم و برای فرجشان دعا کنیم نمی دونم ما بیشتر برای فرج آقامون گریه کردیم یا آقامون به خاطر گناهامون برای ما ، نمی دونم ما چقدر با اون کسایی که امام حسین رو در صحرای کربلا تنها گذاشتند فرق داریم مگر نه اینکه اون ها هم امامشون رو تنها گذاشتند مگر آن ها گناهی جز این داشتند ، نمی دونم آقامون مثل پدرشون علی سرشون رو توی کدوم چاه فرو می برند و گریه می کنند که صدایشون به ما نمی رسه شاید هم می رسه ولی ما اهمیتی نمیدیم ، شاید ناله ی همون مادری که از داغ فرزندش ناله می کنه همون ناله اماممون باشه ولی ما که چشم دلمون کور شده نمی شنویم و حتی نمی بینیم!
شاید ما که شب های جمعه منتظر ظهور آقامون هستیم ، آقامون بیشتر منتظر ما باشند تا یاریشون کنیم ! و هزاران شاید مثل این ....
ای کاش ...
ای کاش می فهمیدیم که ما همان کسانی هستیم که باید زمینه ظهور آقا را فراهم کنیم .
ای کاش می فهمیدیم هیچ یک از اشک هایی که در محرم ریختیم قبول نیست اگه اماممان به خاطر ما و گناهانمان اشک بریزند.
ای کاش هر روز دقیقه ای را برای اماممان صرف می کردیم و حداقل برای اصلاح خودمون و فرجشون دعا می کردیم !
ای کاش صدای آقایمان را می شنیدیم که گفتند خدایا ، شیعیان ما از زیادی گل ما خلق شده اند و به آب و لایت ما عجین گشته اند . خدایا آن ها را بیامرز و گناهانشان را عفو فرما.پروردگارا! آن ها را روز قیامت در مقابل چشمان دشمنان ما مواخذه مفرما .

الهی آمین

 

  • علی آقاجانی
محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود. تبلور آن رنج مایه ها در جان او باعث شده بود که اوقات بسیاری را در بیرون مکه به تفکر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت می گذرانید.

ـ آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق دراندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید: «بخوان!»

ـ محمد درهراسی و هم آلود به اطراف نگریست! صدا دوباره گفت:‌بخوان!

ـ این بار محمد بابیم و تردید گفت: «من خواندن نمی‌دانم».

صدا پاسخ داد: «بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان و پروردگار تو را ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت........»
  • علی آقاجانی

از دیده چرا آب چو سیلاب نرانیم

از سحر نگاهش همگی بی دل و جانیم

ما    در  شب  تاریم  بیا  ای   مه  کامل

چون آهوی سرگشته به هر سوی دوانیم

  • علی آقاجانی

یا اباصالح المهدی(عج) ماییم و عذر ناقص بعد از گناه ما در رستخیز خانه به دوشی آه ها برآستان لطف شما ایستاده است امروز رو سیاه ترین رو سیاه ها اینجا مگر تو در جریانی که سالهاست بو می کشد نام تو را سجده گاه ها لشکر کشیده ای مگر اینجا که این چنین افتاده اند در هیجان پادشاه ها یک شب به اشتباه از اینجا گذشته ایم تا باشد ای عزیز از این اشتباه ها تو برتر از قلمرو چشمی ولی هنوز محدود مانده ای بر حریم نگاه ها هی راه می رویم و به مقصد نمی رسیم بگذار منتها به تو باشند راهها...

                                           

  • علی آقاجانی