خط خطی های انتظار

اى باغ آرزوهاى من! مرا ببخش که آداب نجوا نمى‌دانم

خط خطی های انتظار

اى باغ آرزوهاى من! مرا ببخش که آداب نجوا نمى‌دانم

خط خطی های انتظار

اللهم عجل لولیک الفرج
با سلام
برای دنبال کردن محتوای جدید وبلاگ به سایت Monje.ir مراجعه کنید.
همچنین سایت جدید از امکان ثبت نام نیز بهره میبرد که در صورت صلاحدید میتوانید عضو شده و مارا در نشر محتوای ناب یاری رسانید.
ظهور قائم آل محمد (عج) محلی برای نشر ناب ترین مطالب مذهبی، شعر، دلنوشته های انتظار، حجاب و عفاف، آداب زندگی اسلامی، انقلاب و رهبری می باشد.
پیشاپیش از حضور سبز شما کمال تشکر و قدردانی را دارم.
با آرزوی بهترین ها
یا مهدی

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلگویه» ثبت شده است

روے هیچ کدام از تابلوهایش ننوشته .
 تـــا تـــو …. کیلومتر مانده ست !
 اینبار را تـــو بگو …
 … بگو از دلتنگے هایت . …از غصہ هایت .
 بگو کدامین این راهـــها و این جاده ها به تـــو
 میرسد….

  • علی آقاجانی


ندانم کجا می‌کشانی مرا،
 سوی آسمان یا به خاموش خاک،
 نیَم در هراس از تو ، ای ناگزیر!
 ندانم کجا میکشانی مرا،
 ندانم کجا !

  • علی آقاجانی

آرزوهای سپید

امام زمان

امروز قصه سفر را از آغاز دوره کردم، از آغاز تا پایان فقط یک خط سرخ بود، به سرخى خون تو که در میان خاطراتم خطى داغ از خود به جا گذاشته است. اما توى این خط داغ، یک دنیا صحبت عاشقانه است که نمى توانم به زیبایى آن چه که هست تفسیر کنم که یک کهکشان آرزوهاى سپید در کالبد دارد. اگر تو شکافى در آن به وجود بیاورى یک آسمان شکوفه خواهى دید و بعد یک دریا احساس از آن تو خواهد بود؛ مثل یک گنج هفت کلید است که هر کلید نام تو و یاد توست.

  • علی آقاجانی

یابن الحسن...

یا مهدی!!!

از پاسخ من معلمان اشفتند ....

از هنجره شان هر چه درامد گفتند .....

اما به خدا هنوز من معتقدم :

از جاذبه تو سیب ها می افتند .....

  • علی آقاجانی

یا مهدی........

هر کجا سلطان هست ، دورش سپاه و لشگر است......

پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشگر است ......

با خبر باشید ای چشم انتظاران ظهور ........

بهترین سلطان عالم از همه تنها تر است......

برای او این گونه مینویسیم و به منتظرانش نهیب میزنیم و انها را چشم انتظار میخوانیم اما بهتر نیست به مهدی زهرا بگوییم...

کجاست منتظر تو ........؟؟؟؟

چه انتظار غریبی ....!!!!!!

تو در میان منتظران هم عزیز من چه غریبی...!!!!

عجیب تر که چه راحت نبودنت شده عادت .....

چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت.......

چه بی خیال نشستیم .....

چه کوششی.....؟؟؟؟؟

چه وفایی.....؟؟؟؟؟؟؟

فقط نشستم و گفتم:::

خدا کند که بیایی.........

  • علی آقاجانی

دلم تنگه آقا!!!

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن

گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم

گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم

  • علی آقاجانی
دل نوشته ای به امام زمان (علیه السلام)



او می آید....
یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست.
سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران
می خواهم از جور زمانه بگویم ، می خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذره ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته ام.
آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان:
مولای من می دانی چند سال است انتظار می کشم. از وقتی سخن گفته ام و معنای سخن خود را فهمیده ام انتظارت را می کشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده.
خسته ام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم. چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم. خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده. بیا و جهان را آباد کن. بیا و از آمدنت جهان را شاد کن. می دانی چند نوجوان هم سن و سال من آواره اند؟ چندین هزار کودک بی پناهند، خودت بیا و پناه بی پناهان باش.
  • علی آقاجانی
—بسم الله الرحمن الرحیم—



رنگی نمانده چهرهء غمزده ام را
تو کجایی
تو کجایی که مژده امدنت به گوش همه رسیده است
کجایی؟
بیا…
من کوچه ها را با دستان خسته ام آب داده ام
هنوز هنگامی که صدای بال زدن پرنده ها را می شنوم با شوقی وصف ناپذیر بر سر جاده می ایم
تا غبارهای راه را با مزه هایم کنار بزنم
هنوز مژده آمدنت را از ماه می شنوم
و ستارگان چشمک زنان حرف ماه را تصدیق میکنند
تو کجایی… خود بگو
من که همه جا تو را میبینم چگونه دوری ات را تحمل کنم
دوری ات گرچه درونم را به ستوه در اورده
ولی هنوز با یاد تو می خوابم
به امید تو بر می خیزم و با عشق تو کار میکنم
این است زندگی من
ناجی من, نازنینم, مهربان ,کجایی,کی می آیی…؟

التماس دعای فراوان

  • علی آقاجانی

چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی

چه اشکها به سینهها رسوب شد، نیامدی

خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن!

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه

برای عدهای ولی، چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام

دوباره صبح ظهر نه ، غروب شد نیامدی

  • علی آقاجانی